سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
حرف های من با بابا
من 86 بابای خوبم از دست دادم . من و بابا خیلی همدیگر دوست داشتیم . من تو این وبلاگ تمام حرفهایی که با بابام دارم می زنم ،شاید بعضی حرفها رو هیچ وقت روم نمی شد، باهاش بزنم ولی الان و اینجا می زنم
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 54393
کل یادداشتها ها : 38
خبر مایه


نمی دونم تا کی طاقت دارم و تحملم تا که باهام هست ، میخواهم گریه نکنم می خواهم همه فکر کنند که شادم و هیچ غمی در وجودم نیست ولی خداییا خودت شاهدی که دارم داغون می شم ... و نمی دونم چکار کنم شایداگر  میم نبود نمی تونستم تحمل کنم ... ولی ای خدااااااااا به کی بگم ... به مادرم که دیگه حوصله منو نداره و هر بار میام باهاش حرف بزنم یک جورایی می خواد از دستم فرار کنه ... نمی دونم چکار کنم ... نمی دونم کم اوردن جرمه ... اینکه دیگه خسته شده باشی گناهه و از اینکه ناله کنه زشته ... نمی دونم چکار کنم ... دیگه نه قلبم یاریم می کنه و نه مغزم ... نه عقلم به جایی قد می ده و دلم دیگه طاقت اینهمه شکست داره و دلم می خواد امید زندگیم عوض بشه ... دلم می خواست توان این داشتم که خودم سرنوشتم بسازم و دیگه این موضوع نشه برام آرزو ... ولی چه کنم  با این که چندین تجریه من هستش ولی باز نمی دونم چرا قلبم فولاد نمی شه و باز زود می شکنه ... خدااااااااا یا          تو خودت شاهدی که ظرفیت من چقدر کم هستش و نفسم چه طوری بر من غالب هستش تو به فریادم برس ... تورا به آبروی فاطمه الزهرا به  داد من حقیر برس ...






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ