من 86 بابای خوبم از دست دادم .
من و بابا خیلی همدیگر دوست داشتیم .
من تو این وبلاگ تمام حرفهایی که با بابام دارم می زنم ،شاید بعضی حرفها رو هیچ وقت روم نمی شد، باهاش بزنم ولی الان و اینجا می زنم
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 54919
کل یادداشتها ها : 38
سلام بابا جون خوب هستی عزیز دلم بابایی ممنونم که همیشه باهام هستی و یادت آروم بخش زندگیم شده، بابا همه چی خوبه و تنها چیزی که خوب نمی شه نبودم تو هست... بابا همه خوبند و همیشه یادت هستیم و یاد حرفها و تیکه کلمات می افتیم و هر وقت مامان غذایی درست می کنه که شما دوست داشتی یادت می کنیم و می گیم که جات خالیه و برات دعا می کنیم هر جا باشی در کنار خداوند و بندهای خوبش روزی بخورید... بابا هفته پیش با همه سختی هاش گذشت ... بابا این اون آقاییی که از من خواستگاری کرده خیلی فکرو ذکرمو به خودش مشغول کرده ... همش می گه باید من دست پر خدمت خانواده ات برسم که هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشند... بابا من هیچی ازش نمی خوام ولی خودش می گه نه نمی شه... بابا دوستم داره و برام همه کار می خواد بکنه ولی هیچ کس به دوست داشتن شما نمی رسه ... دوست داشتن ... چه کلمه سنگین و پر ارزشی هست ... بابا دعا کن برامون هرچی خیره زودتر درست بشه من دیگه نمی دونم جواب اطرافیانم چی بدم ... جواب خواستگارهایی که رد می کنم .. جواب اطرافیان که به رفتارم مشکوک شدن ... به همکارام که از طرز کارم و حواس پرتی هام گله دارند و از کارم که کیفیتش کاسته شده .... ای خدااااااااااا نمی دونم چکار کنم ... اون هم مثل من بابا نداره ... خیلی هم درد هستیم ... اون هم برای اینکه به اینجا برسه خیلی سختی کشیده ... و درسش به سختی خونده... بابا درسهای دانشگاه هم سنگین شده... بابا اون برای رسیدن به من می خوادهمه کار بکنه ولی من هیچی ندارم ... هیچی ندارم که براش انجام بدم ... فقط اینکه.. بابا چقدر به خواهرام غبطه می خورم که تو بودی براشون جشن گرفتی و براشون جهاز خریدی ... همیشه از سلیقه و نوع خریدی که انجام می دادی کیف می کردم ... ولی من چی ... بابا دعا مون کن ... تو این سه ماه که باهاش اشنا شدم خیلی دعا کردم بگم هر لحظه شاید دورغ باشه و لی ساعتی نبوده که به یادش نباشم و براش دعا نکنم ... اون هم خیلی جای خالی باباشو حس می کنه... بابا دعا کن بتونیم جای نداشته هامو برای هم پر کنیم ... بابا خیلی مومن هستش ... مثل شما به خیلی چیزها رو مراعات می کنه تو صحبت کردن و رفتارش مواظب هستش ... بابا دوست دارم بابا دلم مشهد می خواد برای امام رضا یک ذره شده ... بابا خیلی دوستای خوبی بوسیله این وبلاگ پیدا کردم که باهام همراهی می کنند و بهم امید می دن برای اونها هم دعا کن ... راستی داداشی امشب اخلاقش بهتر بود ... دعا کن با من هم خوب بشه ... دلم برای محبت هاش تنگ شده... خیلی دوستش دارم ... بابا برای این داماد جدید هم خیلی دعا کن .. راستی روز پدر نزدیک ... خوشا به حال اونهایی که این نعمت دارند خدا کنه همه قدرشو بدونن ... من خوشحالم که وقتی بودی قدرتو دونستم و هیچ وقت ندازشم تنهات نزاشم ... ولی چکار کنم با تو بودن خیلی قشنگ بود ... بابا برای مامان هم خیلی دعا کن الان اون هم پدر برامون و هم مادر ...بعضی وقتها خیلی بهش زندگی فشار می یاره ... خیلی صبوری می کنه ولی خودت که بهتر می دونی هیچ وقت گله نمی کنه ... بابا روزت مبارک دعا کن که بتونم بیام سره خاکت ... یاعلی مهربونم دوست دارم
سلام خوبی معلومه که خوبی نیستی که ببینی ما داریم چه می کشیم ، راحت برای خودت رفتی و راحت شدی از این دنیا... دیگه نیستی که غصه ما رو بخوری و این روزهای مارو ببینی که چه سختی هایی ما داریم می کشیم بابا این رسمشه ، بابا مگه من به امام زمان نگفتم که تو رو خوب کنه عوضش تو رو ازمن گرفت ... مگه قرار نشد بابای من باشه ... بابا مگه بچه شو تنها می زاره... این رسمشه ... مگه آدم چقدر طاقت داره این همه توهین تحمل کنه ... بابا من دختر عزیز کردت به درک ... اصلا من هیچ ... مامان چه گناهی کرده این همه عذاب بکشه ... چرا باید این همه تحقیر و توهین بشنوه از کسی که این قدر دوستش داره و تمام زندگی رو به پاش ریخته و حالا باید این طوری دست مزدشو بگیره ... بابا خیلی بی معرفتی ... نه به خوابم می یایی که حداقل یکمی آروم بشم ... بابا دمه عیده ... همه دارن برای عید نوروز آماده می شن که سال جدید با بهترین خاطرات شروع کنن و سال 89 با بهترین آرزوها شروع کنند ... آخه بابا من به چی دلم خوش باشه ... به هر کی که دل می بندم ، اون منو نمی خواد .... این رسم جونمردی ... بابا تو با کی این کار و کردی ... که دارن با ما این کار و می کنند ... بابا به جایی رسیده که دلشون می خواد ما به گدایی بیفتیم و التماسش کنیم ... بابا به خدا این قدر کار می کنم که مامان غصه هیچی نخوره ... تو که راحت گذاشتی رفتی ... یادته هیچ وقت به من اجازه نمی دادی برم جنس بخرم که شاید دختر عزیز کرده ات از شانش کم نشه ... یا کسی چشم بد بهش نداشته باشه ... بابا کجایی که دل دخترت ... دل چیه ... هیچی از دلش نمونده ... دلی براش نمونده .... که بخواد دلی به کسی به بنده .... بابا هر کسی می یاد دل من می شکنه و می ره .. هر روز به یک امیدی از خواب بیدار می شم که شاید اوضاع بهتر بشه ... بابا چرا هیچی کی نیست به دادمون برسه ... بابا رفتم کربلا که شاید اوضاع بهتر بشه ... بابا نشد .... بابا بهتر نشد .... بابا تنها شدیم ... بابا به هیچکی نمی تونیم چیزی بگیم ... چرا که به جایی مشکلی از ما حل کنند فقط مشکلاتمون زیادتر می کنند ... بابا خوش به حالت که رفتی ، بابا به خدا هم بگو جون من هم بگیره راحت بشم ، تا این روزها رو بیشتر نبینم ... تا بیشتر از این زجر نکشم ... بابا ... خیلی بی معرفت شدی .... خوش به حال بچه هایی که بابا دارن ... دلشون به یک چیزی خوش هستش .... حداقل هر کسی جرات نمی کنه بیاد به خواستگاریشون ... و هر مردی به خودش اجازه نمی ده که به دختر تو نگاه هم بکنه ... بابا این رسم بابایی ... بابا دلم کوه می خواد ... بابا دلم همراه می خواد ... دلم هم زبون می خواد .... بابا دلم یک یار می خواد ... ولی چه حیف که دختر تو انگار محکوم شده به تنهایی ... وقتی حاجتی امام حسین نده ... هیچ کسی دیگری هم نمی ده.... بابا دلم برای واژه «بابایی» تنگ شده ، بابا دلم برای بوسه هایت تنگ شده، بابا دلم برای آغوش گرمت تنگ شده، بابا دلم برای نجواهای شبانت تنگ شده، دلم برای العفو گفتنهایت تنگ شده، خوش به حال اونهایی که امام زمان دوستشون داره ، بابا صدام به هیچ جا نمی رسه ، باید همه جا شاد باشم، دختر باید همه جا بخنده و همه رو بخندونه ،باید باعث روحیه همه باشه، باید سنگ صبور همه باشه ، ولی هیچ کسی نمی یابه که دلش بخواد که سنگ صبورش بشه، کاشکی امام زمان بود، بابا من بد ، امام زمان که خوبه، خب خوبها باید خوبی کنند و بدها باید خوبی ببنید تا خوب بشند ... امام زمان قرار نشد منو تنها بزاری من بد کردم به خودم به شما به اسلام دستمو بگیر نزار بمونم نزار بمونیم دشمن شادمون نکن محتاجمون نکن نزار که آبرومون بره شادی به دل مامانم برگردون مامان خیلی غصه می خوره مامان که خیلی خوبه به خاطر خوبی اون هم شده اوضاع درست کنه مثل اون موقعهایی که تو بودی همه باهم خوب بودیم حالا همه چی شده پول بابا کمتر از یک هفته دیگه سال نو هستش موندم با چه امیدی سال جدید شروع کنم به امید های واهی هر سال که سال تحویل می شه روزی برای من عید هست که سرمو روی شونه های امام زمانم بگذارم و گریه کنم و بگم که چه کشیدم بابا با این همه دوستت دارم اگر تو مرا دوست نداشته باشی و ازمن بدت بیاد ولی من دوست دارم چون تو و مامان تنها کسانی هستید که من و بخاطر خودم دوست دارید بابا دعام کن یاعلی
سلام بر بهترین بابای عالم و سلام بر بابایی خوب خودم
و این بار گناه کار شدم به این که چرا کسی را سنگ صبور انتخاب کردم و مجرم شدم برای اینکه صحبتی کردم و مجرم شدم برای اینکه چرا سکوت نکردم و برای هزارمین بار فهیدم که تنهای تنهایم و خوشحالم که خدایی دارم که مرا کفایت می کند به اندازه تمامی مردم جهان خدای کمکم کنه هیچ کس نفهمه و خودم وخودت بدونیم که من چه کشیدم و این ناراحتی که من کشیدم و اون روز که اون حادثه استخر برام افتاد انگار تمام دنیا روی سرم خراب شد و برخوردهایی که از روز نمایشگاه باهم شد و جالب تر اینکه اینقدر بخودشون حق می دن که راحت قضاوت کنند و هرکی دوست دارن تنبیه کنند و خودشون بیشتر از هر کسی دیگر مجرم هستن نمایشگاه واقعا برایم سخت گذشت نه خستگی کار ، ناراحت برخوردها شدم ، ناراحت اینکه مجرم شدم به اینکه چرا دوست دارم ، و مجرم شدم چرا ...، و فکر رفتن کردم برای اینکه تحمل صحبت ها رو نداشتم و چون .... و بهش غبطه خواهم خورد همه عمرم که بهترین روز عالم که 100 سال یک بار تکرار خواهد شد روز وصل اون خواهد شد به نظر من باید این قدر آبرو پیش امام رضا داشته باشه که امام رضا اون روز براش قرار داد خدا می دونه اون روز مشهدش درست شد چقدر خوشحال شدم و بهش غبطه خوردم که امام رضا در 10 دقیقه اون رو طلبید بابایی ... اگر برای هیچکس تو این دنیا ارزش نداشته باشم اینو می دونم که برای تو ارزش داشتم و خودم اشکهای تو رو می دیدم که برایم ریخته میشد و اینکه تنها موندم تو می دونستی و تو می دونستی که چه خواهد شد.... خدایا بهم صبر بده که هیچکسی نفهمه که بر من چه گذشت ... می دونم که مس وجودم رو داری آب دیده می کنی که زر شود به قیمت از دست دادن خیلی چیزها .... کمکم کن که سنگ صبوری غیر از خدا انتخاب نکنم و هیچ آدمی دردی از وجودم نفهمه ... یا امام رضا امسال از اول سال همه روز شماری روز میلادت می کنن چرا که عجیب ترین اتفاق عالم هست و در این لحظه برای همه بهترین اتفاق رو در اون روز می خوام و قشنگترین روز باشه برای همه و چه چیزی زیباتر از اینکه امام زمان در اون روز ظهور کنن ای بابای عالم برایم پدری کن که بد جور تنها موندم
سلام بر بابای خوبم بابای مهربونم ، شب قدر شد و من امشب قدر تو را بیشتر خواهم دانست ، این شب ، شب یتیمان عالم است ، امشب شبیست که یتیمان کوفه باباشون برای اخرین بار به سراغشون اومد اگر می دونستن که امشب شب اخر است حتما، به این راحتی نمی زاشتن باباشون از پیششون بره بابا یک بغضی تو گلومو گرفته ، می خوام فریاد بزنم می خوام داد بزنم چرا نمی شه کسی رو دوست داشت چرا همیشه باید بفهمی که تو تنها هستی و خودت و خودت باید هوای خودت داشته باشی ، بابا چرا به غیر از محبت بهم چیزی یاد ندادی که امروز در بازار روزگار فقط فروشنده محبت باشم و چشمت دنبال کسی است که اون هم به تو محبتی بفروشه چرا من این قدر ضایع می شم ، چرا من این قدر راحت دل می بندم ، چرا من این قدر سادگی می کنم از دست خودم ناراحت هستم ، خیلی زیاد وقتی فهمیدم که می خواد بیاد مشهد از خوشحالی جیغ زدم چون اصلا باورم نمی شه می خواد بیاد چون خوابشون دیده بودم که می خواد بیاد حالا باید دیشب خواب ببینم که تلفنی با خانمش صحبت کنم و الان مطمئنم که باز بچگی کردم باز نادونی کردم باز سادگی کردم و کار بچه های 14 ساله رو کردم بابا یتیمی سخته و سختر از اون ناامیدی است بابا کجا بودی ببینی که دختر چقدر خانم شده بر خودش سرپرست گروه مشهد شده 13 مربی زیر دستش بود ، برنامه با دوستاش می چید بابایی مشهد که بودم همش یادت بودم یاد اینکه سحرها باهم می رفتیم حرم یاد صبحهایی که تا حرم پیاده می رفتیم و بعد از نماز صبح برمی گشتیم صدای نقار خونه اون موقع صبح چه صفایی داشت بابا همیشه وقتی در کنارت راه می رفتم یک احساس غرور می کردم که در کنار پدری با این ابهت و صلابت راه می رم و پشتم بهش گرمه بابا پشتم باش ، بابا همه کس ام باش ، بابا شب قدره مممممممممممممثلا قرار بود امشب کربلا باشم ، ای خداااااااااااااااااااا دلم نجف می خواد به دلم مونده کربلا و نجف سینه مالامال در دست، ای دریغا مرهمی دل زتنهایی بجان آمد خدا را همدمی